جمهوریت

دست نوشته های یکی از "عوام"

جمهوریت

دست نوشته های یکی از "عوام"

باید صادقانه اعتراف کنم سعی نمی کنم در مورد مسائل قضاوت نکنم ، به نظر من نوشتن تحلیلی یعنی قضاوت کردن ، اصلا تفکر یعنی قضاوت ، البته در مرحله بررسی دلایل و شواهد بی طرفم ، لااقل سعی می کنم بی طرف باشم ، حتی شیطان هم می تواند دلایلش را ارائه دهد و من در بررسی آن بی طرفم ، اما این بی طرفی ادامه دار نبوده و بعد از رسیدن به یک نتیجه معین ، به موافقت یا مخالفت با ایده ها و اشخاص ختم می شود ، با این احوالات قاعدتا چیزها یا افرادی را خوب دانسته و یا بد می دانم ؛ و صد البته شما نیز در مورد قضاوت من ، قضاوت می کنید ، ممکن است چیزی که من صحیح دانستم را غلط بدانید و یا برعکس آن را تایید کنید ، نکته همین جاست ؛ هم من و هم شما باید بدانیم که «صحیح یا غلط بودن یک ادعا» با این حالت که «ما دوست داشته باشیم یک ادعا صحیح باشد یا غلط» ، کاملا متفاوت است ،اصل بر این است که با کشف دلایل به ادعاها برسیم نه اینکه ابتدائا ادعاهایمان را انتخاب کرده و در مراحل بعدی برایش دلیل بتراشیم!